- سخن چین
- جاسوس
معنی سخن چین - جستجوی لغت در جدول جو
- سخن چین
- نمام، دو بهمزن
- سخن چین
- خبربر، جاسوس
- سخن چین
- کسی که سخن یا سرّ کسی را به دیگری بگوید و دوبه هم زنی کند، خبرکش، نمّام،
برای مثال میان دو تن جنگ چون آتش است / سخن چین بدبخت هیزم کش است (سعدی۱ - ۱۶۲)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و کیفیت سخن چین نمامی خبر کشی
خبرکشی، نمامی، دوبه هم زنی
بقیه میوه که در آخر فصل میوه در شاخه های درخت بجا مانده باشد پساچین، میوه ای که از درخت چینند و در سبد نهند
ویژگی دیواری که با چیدن سنگ ها بر روی هم ساخته باشند
انگور یا میوۀ دیگر که از درخت بچینند و در سبد بگذارند، برای مثال مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد / کند برابر چرخشت خشت بالینا (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲) ، بقیۀ میوه که در آخر فصل در شاخه های درخت به جا مانده باشد، پساچین
دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶) ، کنایه از شاعر
ناخن برا
آلتی که بوسیله آن نان را از تنوربیرون آورند
سخنگو، سخن فهم، قصه خوان، شاعر، افترا زننده مفتری
جایی که اطراف آن را با سنگهای درشت و خرد محصور کرده باشند دیواری که با چیدن سنگهاروی هم ساخته باشند
محصور کردن محلی با سنگ های درشت و خرد